کد مطلب:5313 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:240

پاسخ خسرو به پیامبر
خسرو به پیامبرصلی الله علیه وآله نامه ای نوشت و آن را همراه با مُشكی میان دو لایه پارچه ابریشم نهاد. چون فرستاده آن را به پیامبر داد، رسول خدا مشتی از مشك را برداشت و آن را بویید و به یاران خویش داد و گفت: ما نیازی به این پرنیان نداریم، آن جامه ما نیست و گفت: «سر به فرمان ما نِه، وگرنه همراه یاران خویش، به سوی تو خواهم آمد، فرمان خدا، از آن نیز پرشتاب تر است. اما درباره نامه تو، من به محتوای آن، از تو آگاه ترم، در آن، چنین و چنان آمده است.» نامه را نگشود و آن را نخواند. فرستاده نزد خسرو بازگشت و ماجرا را به او گفت.

گفته اند هنگامی كه نامه پیامبر به دست خسرو رسید... آن را پاره پاره كرد. پیامبر خداصلی الله علیه وآله فرمود: خداوند پادشاهی ایشان را چنان كه باید، از هم خواهد گسست [1] . متن نامه به دست نیامده است [2] .


[1] اللهُمَّ مَزِّقْ مُلْكَهُ»؛ خداوندا رشته سلطنت او را پاره كن. طبقات كبري، ج1، ص260.

[2] در تاريخ آمده است كه خسرو پرويز نامه را پاره كرد و به «بانام» فرماندار خود در يمن نوشت كه پيامبر را به نزد او بفرستد. «بانام» دو نفر را بدين منظور به مدينه نزد پيامبر فرستاد و پيامبرصلي الله عليه وآله به آنان فرمود: شب گذشته شيرويه، پدر خود، خسرو پرويز را كشته است. و همان طور هم بود و فرستادگان «بانام» به يمن بازگشتند و اين خبر را به او دادند و هر سه مسلمان شدند. التنبيه والاشراف، ص225.